هیات دایر حزب پاسخ ميدهد
اعتصاب کوره پزخانه ها٬ کار کودکان٬ تظاهرات ٢۴ خرداد

یک دنیای بهتر: اخیرا ما با مبارزه گسترده ای در کوره پزخانه ها مواجه بوده ایم که در حال حاضر در جریان است. کار در این کوره پزخانه ها چیزی جز برده داری نیست. این مبارزات در عین حال ویژگی های خاصی از خود نشان داده اند. اتکاء بر مجمع عمومی کارگری، انتخاب نمایندگان کارگری، و حتی گام برداشتن به سمت ایجاد شورای کارگری از ویژگی های این اعتراضات کنونی است. ارزیابی شما از این مبارزات چیست؟ برای پیروزی بر چه حلقه هایی باید تکیه کرد؟

سیاوش دانشور: اين اعتراضات و اعتصابات که بعدى تقريبا سراسرى دارد٬ دور ديگرى از اعتراض کارگران کوره پز براى تعيين نرخ دستمزدهاست. اين اعتصاب محرومترين بخش طبقه ما يعنى کارگران فصلى است که هر سال و با آغاز شروع کار کوره پزخانه ها شاهد آن هستيم. عمده کارگران کوره پزخانه ها کارگر فصلى هستند و بخشا در فصل تعطيلى کوره پزخانه ها در مناطق ديگر ايران مشغول بکارند. يک نکته مهم اينست که کارگران کوره پزخانه امروز٬ همان کارگر فصلى که تازه روستا را به عزم کار ترک کرده نيست. چنين تصويرى نادرست است. اين کارگران عمدتا سوابق کار طولانى در کوره پزيها و مناطق مختلف ديگر دارند. سنتهاى مبارزاتى دارند. بخشا مبارزات پيگير و پرشور و پيروزمندى را پشت سر دارند. شايد آنچه که ثابت مانده و حتى زير سايه فلاکت عمومى که رژيم اسلامى سرمايه به اکثريت توده کارکن تحميل کرده است بدتر هم شده است٬ موقعيت و شرايط برده وار کار اين کارگران است. براى بخشى از کارگران و خانواده هاى کارگرى کوره پزخانه و برده وارترين شرايط کار٬ تنها "اميدى" است که خانواده کارگرى بتواند در طول بقيه سال خودش را اداره کند. تصور اينکه پدر و مادرى ناچارند کودک خردسالشان را مدتى بکار وادارند تا بتوانند در بقيه سال او را به مدرسه بفرستند و تر و خشکش کنند دردآور است. اينجا توقعات عقب نرفته است٬ فلاکت تحميلى و بيحقوقى مفرط باعث شده که براى دفاع از بديهيات خانواده کارگرى بردگى جمعى دستکم براى مدتى "پذيرفته" شود. اين اعتراضى است اساسا براى افزايش دستمزدها٬ گرفتن خواستهاى بديهى رفاهى و بهداشتى و بيمه درمانى٬ و همينطور تلاش براى ايجاد تشکلهاى مستقل کارگرى.

اولين اهميت اين اعتراضات سراسرى بودن و گسترده بودن آنست. اعتصاب تقريبا همزمان کوره پزخانه ها در هر گوشه ايران و تجارب و سنتهاى مبارزاتى آن٬ ميتواند و ضرورى است توسط بخشهاى ديگر طبقه کارگر مثلا در صنايع ورشکسته و مجتمع هائى مانند نيشکر هفت تپه و نساجيها و غيره اخذ و بکار برده شود.

اهميت ديگر اين اعتراضات تکيه بر مجمع عمومى کارگران در مورد ورود به اعتصاب٬ تنظيم خواستهاى کارگران٬ تعيين نمايندگان – که کارگران آنرا "شورا" مينامند- و به همين اعتبار درجه بالاى اتحاد آنست. مجمع عمومى کارگرى هرجا که دقيق تر عمل کرده کارگران توانستند درجه اى از تحقق خواستهايشان را عملى کنند و هرجا که کارگران به وعده وعيدها دل بستند – مانند کارگران کوره خراسان- اعتصابشان درهم شکسته شده و چيزى عايدشان نشده است. لذا سنت مجمع عمومى دراين آفتاب سوزان و مشقت کار در کوره ها٬ مانند نوشداروئى است که گوشه اى از زخمهاى کارگران را التيام ميدهد. يک بحث کارگران کوره سروان گل همين بود؛ چگونه بايد شورا را تشکيل دهيم٬ شوراى واقعى کارگران کدامست٬ چگونه نماينده انتخاب کنيم٬ دامنه اختيار نمايندگان کدامند٬ و مهمتر اينکه در دل اين پروسه چگونه بايد تشکل واقعى کارگران که مدافع منافع و پرچم اعتراض کارگران باشد را ايجاد کرد.

همينجا مايلم اشاراتى به نوع کار مجمع عمومى کنم که پاسخ سوالات همين روزهاى کارگران اعتصابى کوره است؛

١- بالاترين ارگان صاحب اختيار و صلاحيت دار کارگران مجمع عمومى شان است. شورا چيزى نيست جز مجمع عمومى داير و مجمع عمومى رکن اساسى سنت شوراهاى کارگرى است. هيچ جمع منتخب و هيچ "ريش سفيد" و هيچ "آشناى کارگران و کارفرما" نميتواند و نبايد جاى تصميم جمعى کارگران را بگيرد. تمام لحظات اين اعتصاب و مبارزات اگر ميخواهد موفق باشد بايد متکى به مجمع عمومى و راى و خواست موافق يا مخالف کارگران باشد.
٢- مجمع عمومى اختيارش را به کسى يا کسانى براى هميشه نميدهد. حتى و بويژه نمايندگان منتخب کارگران در هر مجمع عمومى٬ اختيارى بالاتر از تصميات مجمع عمومى و انتقال آنها به دولت و کارفرما در مذاکرات ندارند. نمايندگان منتخب نميتوانند از جانب کارگران تام الاختيار باشند. حتى اگر اين نمايندگان بهترين و صديق ترين نمايندگان کارگران باشند. در نتيجه کار نمايندگان منتخب اينست که حرف کارگران را به کارفرماها بزند و حرف و پيشنهاد آنها را به مجمع عمومى کارگران بياورد تا کارگران در مورد آن تصميم بگيرند. هر نوع تصميمى مبنى بر پايان اعتصاب و يا توافق برسر قيمتى براى هرهزار خشت و غيره توسط نمايندگان کارگران و بدون راى مجمع عمومى اعتبار ندارد. خوشبختانه کارگران کوره سروان گل سريع متوجه مسئله شدند و بدنبال مذاکرات در ايزد خليل و وايگان فورا شورا را منحل اعلام کردند. يعنى اعلام کردند که نمايندگان با کارفرماها جاى ديگرى مذاکره نميکنند بلکه مذاکره بايد در حضور  کارگران کوره صورت گيرد. اين همين اتکا به راى و اراده کارگران است که قالب وارونه اى گرفته است. بطور قطع بايد کارگران و مجمع عمومى شان به توافقات مهر تائيد بزند تا اعتصاب خاتمه يابد يا برسر دستمزدها توافق شود٬ اما کارگران بايد در هر حال نماينده و سخنگو داشته باشند. نفس انتخاب نماينده و هيئت نمايندگى کارگران ايرادى ندارد٬ مسئله برسر تفويض نکردن تمام حقوق و اختيارات مجمع به اين نمايندگان است.
٣- يک تفاوت و ويژگى مهم و بنيادى سنت مجمع عمومى و شورائى کارگران در مقايسه يا سنت سنديکائى اينست که حق عزل در آن همواره وجود دارد. کارگران هر زمان که تشخيص دهند احيانا نماينده اى خواستهاى کارگران را منعکس نميکند يا به هر دليل نماينده اى نيست که حافظ منافع کل کارگران باشد٬ ميتوانند در مجمع عمومى بعدى نمايندگان ديگرى انتخاب کنند و يا دامنه اختيارات همان نمايندگان منتخب را تصريح و تاکيد کنند. مسئله مرکزى اينجا اينست که توده کارگران در سنت مجمع عمومى و شورائى حق دخالت مسقيم و مستمر دارند و اين حق نبايد يک سرسوزن پايمال شود. اگر بشود تصويرى شماتيک داد اينست؛ اعتصاب با راى مجمع عمومى٬ اداره و سازماندهى اعتصاب با راى و اتکا به مجمع عمومى٬ انتخاب و عزل نمايندگان با راى مجمع عمومى٬ هر نوع توافق برسر خواستها و پايان اعتصاب با راى مجمع عمومى. حرف و قدرت کارگران در مجمع عمومى است و نماينده و نمايندگان منتخب کارگران در بهترين حالت خود سخنگويان کارگران و مدافع تصميمات مجمع عمومى اند. نهايتا بايد مجمع عمومى تصميم بگيرد که کجا قبول ميکند و کجا قبول نميکند و کجا اعتصاب را تمام ميکند.
۴- مجمع عمومى درعين حال که حافظ منافع کارگران توسط خود کارگران است٬ بايد در شرايطى که اعتصابات سراسرى در کوره پزخانه ها جريان دارد٬ همه جا حافظ منافع کارگران کوره هاى ديگر باشد. يعنى کارگران يک کوره پزى معين طورى تصميم نگيرند که اعتصاب ديگر بخشها را تضعيف کند. مثلا عقب نشينى در وايگان و يا رضايت به دستمزدى پائين در يک بخش٬ کار  ديگر بخشهاى اعتصابى را مشکل ميکند. يک کار مهم و اساسى اينست که تصميمات مجمع عمومى به ديگر اعتصابات منتقل شود و هماهنگى و يکپارچگى در حد مقدور تامين شود. صف و اردوى کارگران بايد در مقابل صف کارفرمايان و خيل عوامل دولتى و امنيتى متحد باشد تا بتوانند به خواستهايشان برسند.
۵- مجمع عمومى کارگران بايد مثل يک ارگان جاافتاده کارگرى فعاليت کند. تصميمات ثبت شود و مکتوب باشد و راى کارگران را داشته باشد. در مجمع بعدى اين تصميمات و چگونگى پيشبرد آن توسط نمايندگان بررسى شود و تصميمات جديد اتخاذ شود. مثلا کارگران اعلام ميکنند که براى هر هزار خشت ١۵٠٠٠ تومان ميخواهيم. مرز عقب نشينى و چانه زدن را هم تعيين ميکنند. نمايندگان منتخب تنها زمانى ميتوانند به پيشنهادات کارفرماها پاسخ مثبت دهند که تماما خواستهاى مجمع عمومى در آن مذاکرات معين پذيرفته شده باشد. در غير اينصورت بايد مجمع عمومى در مورد قبول يا رد پيشنهاد کارفرمايان و دولت تصميم بگيرد. در هر حالت اين مجمع عمومى کارگران است که روى هر تصميمى مهر تائيد يا رد ميزند. بالاى سر مجمع عمومى هيچ ارگانى صاحب هيچ اختيار ويژه اى نيست. اساسا مقوله اى به نام "تام الاختيار" در سنت مجمع عمومى و شورائى کارگرى توسط نمايندگان کارگرى نداريم. اختيار تام تنها به مجمع عمومى تعلق دارد. 

اهميت اين اعتصابات٬ مضاف بر سراسرى بودن آن و اتکا به مجمع عمومى٬ در قابليت سنت مجمع عمومى در متشکل کردن کارگران بصورت گسترده و توده اى و بميدان کشيدن اراده واحد کارگران است. اين تجربه نشان ميدهد و بار ديگر نشان داد که کارگران ايران در هر مرکز کارگرى بايد به سنت مجمع عمومى اتکا کنند. اين کليدى است که گره کور ايجاد تشکلهاى توده اى کارگرى را باز ميکند و نيروى ذينفع و وسيع کارگرى را بميدان ميکشد. ترديدى نيست هر تجربه معين با کمبودها و ضعفهائى همراه است که ميتوان بتدريج آن را حل کرد و تجارب کارگرى را غنى تر کرد. اما اينها در اين واقعيت نميتواند تغيير دهد که ايجاد تشکل کارگرى و ايجاد صفى از بردگان متشکل عليه بردگى مزدى و تاخت و تاز سرمايه داران٬ امرى فلسفى و محفلى و الگوبردايهاى غير واقعى نيست. مجمع عمومى کارگرى مهمترين و کليدى ترين و اساسى ترين قدرت کارگرى٬ يعنى اراده و دخالت و تصميم مستقيم و مستمر توده کارگران٬ را بميدان ميکشد. امرى که هدف اساسى متشکل شدن کارگران و ضرورت تاريخى آنست. اين تجربه را بايد آگاهانه فعالين سوسياليست جنبش کارگرى بسط دهند و سنت عمل مستقيم کارگرى را به پرچم اعتراض و تشکل کارگر تبديل کنند. وقتى نمايندگان منتخب مجمع عمومى هزاران نفره کارگران با طيفى از سرمايه داران و سران لشکرى و کشورى و امنيتى پشت ميز مينشينند و مذاکره ميکنند٬ يعنى برسميت شناسى دوفاکتوى تشکل مستقل کارگرى از جانب دولت و کارفرما و ايجاد تشکل مستقل کارگرى توسط خود کارگران و تحميل آن به دولت. تشکل کارگرى صرفا امرى زينتى و لوکس نيست٬ ابزارى براى دفاع از کارگر و حقوقش است. تشکلى ميتواند نماينده صالح خواستهاى انسانى و شريف کارگران باشد که متکى بر درد و رنج و خواست خود آنها باشد و خود آنها در ساختن هر لحظه اش شريک و دخيل باشند. کارگر با مجمع عمومى و تشکل واقعى اش مدنيت و انسانيت اش را شروع به بازگرفتن و اعاده ميکند و هر درجه پيشروى و پيروزى دراين امر تنها در گرو حضور مستقيم و مستمر توده کارگران است. تنها سنت مجمع عمومى کارگران اين قابليت و اين ظرفيت را دارد و تنها اين سنت مبارزاتى است که منافع کل کارگران يک مرکز اعتصابى و در مقياسى جنبشى منافع کل طبقه را ميتواند نمايندگى کند. مجمع عمومى کارگرى درعين حال محلى براى رشد و تحکيم گرايش راديکال و سوسياليستى کارگرى و عروج نسلى از رهبران سوسياليست کارگران است.

پيروزى و پيشروى اين اعتراضات و اعتصابات٬ که تاثير مستقيمى روى مبارزه کارگرى و سنتهاى مبارزاتى کارگران ميگذارد٬ تماما در گرو اتکا به ظرف اتحاد کارگران و متحد نگاهداشتن کارگران است. اين امر را مجمع عمومى منظم ممکن ميکند. مجمع عمومى کارگران بايد از حالت موردى به شکلى منظم ارتقا يابد. مجمع عمومى بايد به دولت کارگران و تصميم گيرى در مورد مشکلاتشان در محل کار و زيست تبديل شود. يک نکته ديگر در تضمين پيروزى اين مبارزات حمايت بيدريغ و همه جانبه ديگر بخشهاى طبقه کارگر ازاين جبهه مبارزه کارگرى است. طبقه کارگر ايران امروز در سنگرهاى مختلفى در جنگ با سرمايه داران است. ما ممکن است در جاهائى شکست بخوريم يا به نتيجه اى نرسيم٬ اما پيشروى عمومى کل طبقه را با اين شاخصها نميتوان سنجيد. بلکه با مجموعه اعتراضات و تجارب و پيروزيها و کسب دستاوردها است که ميتوان به سياستهاى درست و تاکتيک هاى مناسب کارگرى در مبارزات جارى دست يافت. کارگر اتميزه و بدون تشکل و يا فعاليت به شکل محافل بدون تاثير قدرتى ندارد. قدرت کارگر در اتحاد و دخالت توده اى آنست. حتى زمانى که تشکلهاى مستقل کارگرى متحقق شوند٬ اگر توده کارگران مستمرا و مستقيما در تعيين سرنوشت خود دخيل نباشند٬ قدرتى ندارند. سنت عمل مستقيم کارگرى و اتکا به مجمع عمومى و خط شورائى ضامن اين منافع فورى و ضامن اعاده حيثيت از انسانيت و موجوديت اجتماعى کارگر بعنوان يک طبقه است. پيروزى اين اعتصابات و پيشروى مبارزه کارگرى در هرجا به تحکيم اين سنت و کاربرد دقيق و خلاق آن گره خورده است.

یک دنیای بهتر: مساله کار کودکان در کوره پزخانه ها یک ویژگی کار در این مراکز برده داری است. کودکان را به اندازه بزرگسالان مورد استثمار و انواع اذیت و آزار قرار میدهند. اما مساله کمک خرجی که از طریق این کودکان ایجاد میشود، یک بخش در آمد خانواده این کارگران است. چه باید کرد؟ در این شرایط چگونه باید سیاست ممنوعیت کار کودکان را به پیش برد؟

علی جوادی: مساله کار کودکان تنها یک بخش از فاجعه ای است که در کوره پزخانه های ایران در جریان است. شرایط کار در کوره پزخانه به معنای واقعی بردگی خانواده کارگری است. کوره پزخانه ها گویا محل تلاقی برده داری و سرمایه داری در قرن بیست و یکم هستند. گویا هر دو مجموعه را با تونل زمان در هم ادغام کرده اند. همان شرایط، همان ویژگی ها کم و بیش قابل مشاهده است. کارگران این بخش فاقد کوچکترین حقوقی هستند. ۱۶ ساعت کار روزانه یک گوشه از کار در این اردوگاههای برده داری است. خانواده کارگری در این مراکز مجبور میشوند جسم و کار و زندگی شان را به قیمتی که قابل قبول برای سرمایه باشد به فروش برسانند. همه وجود خانواده کارگری کالا و قابل فروش است. از دختر و پسر بچه ۶-۵ ساله گرفته تا زن و مرد سالمند. کار در این مراکز، طولانی، سخت و کسالت آور است. و گویا هر چه کار کسالت آورتر، خسته کننده تر، و ملال آور تر باشد، مزد کمتری هم در قبالش پرداخت میشود. صاحبان این اردوگاههای برده داری حتی ترجیح میدهند که کار کودکان و زنان را خریداری کنند، چرا که ارزان تر از کار مردان است. در این اردوگاهها آسیب بدنی، فلج ناشی از کار، سوانح کاری یک امر روزمره است. و این انسانهای بخت برگشته گویا باید خود را خوشبخت بدانند چرا که در زمره کسانی هستند که از قرار کاری دارند. حداقل چند ماهی در هر سال! 

اما اگر کار در این مراکز نمونه ای از کار برده وار است، کار کودکان سمبل و چکیده چنین بردگی مزدی است. کودکانی که با دستها و انگشتان کوچک خود باید خشتهای آجر را از گوشه ای به گوشه ای حمل کنند و بر روی هم بچینند. این شرایط، اوج کثافت نظام سرمایه داری است. تجسم بارز ضدیت سرمایه با انسان است. حتی انسانهایی که قادر به دفاع از خود نیستند، انسانهایی به تازگی حتی زبان برای بیان باز کرده اند. بدون تردید کار حرفه ای برای افراد زیر ۱۶ سال باید ممنوع شود. اما در این مناطق طرح این مطالبه انسانی خود با معضلی مواجه است و آن هم در آمد خانواده است. شرایط به گونه ای مشقت بار است که خود خانواده کارگری نیز ناچارا تن به کار کودکان خود میدهند.

شرایط درد آوری است! زمانیکه با یک فعال کارگری در زمینه افزودن طرح مطالبه ممنوعیت کار کودکان به خواست کارگران کوره پزخانه ها صحبت میکردیم، به تلخی میگفت که درآمد حاصل از کار کودکان بخش قابل ملاحظه ای از درآمد خانواده های کارگری است. کارگران نخواهند پذیرفت! پذیرش این خواست به معنای قبول کاهش درآمد خانوادگی است. به معنای محرومیت بیشتر در ماههای دیگر سال است. این مساله با زمختی خاصی بیان اجبار و محکومیت کارگر در چنین شرایطی است. چه باید کرد؟ چگونه میتوان خواست ممنوعیت کار کودکان را پیش برد؟ و این مساله ای در عین حال جهانی است. در بسیاری از کشورهای آسیایی کار کودکان بخشی از تامین درآمد خانوادگی است. در ظاهر مساله اینگونه جلوه میکند که کسانیکه برای افزایش دستمزد و مزایای کارگران مبارزه میکنند، با طرح ممنوعیت کار کودکان عملا خود عاملی برای کم کردن درآمد خانواده کارگری هستند. اما این تنها ظاهر قضیه است. برای ما کمونیستهای کارگری دوگانگی ای موجود نیست. ما هم برای ممنوعیت کار کودکان و هم برای افزایش دستمزد مبارزه میکنیم. ما برای شرایطی مبارزه میکنیم که هیچ خانواده کارگری ناچار نشود تن به پذیرش کار کودکان خود دهد. این شرایط دلخراش را باید با شدت بخشیدن به مبارزه برای دریافت دستمزد مناسب جبران کرد. این یک وظیفه مبرم رهبران کارگری و کارگران رادیکال – سوسیالیست است که در این عرصه نیز بر ضرورت حیاتی ممنوعیت کار کودکان تاکید کنند. کار کودکان باید ممنوع شود، بدون هیچ اما و اگری. اما مسلما در آمد خانواده های کارگری نباید کاهش یابد.

مبارزه برای بهبود شرایط کاری در کوره پزخانه ها یک مبارزه تک بعدی نیست. مبارزه ای همه جانبه به معنای دقیق کلمه است. بدون عدم توجه به جوانب متعدد این مبارزه عملا به معنای تداوم جوانب زمخت چنین وضعیتی خواهد بود. علاوه بر افزایش دستمزد، علاوه بر خواست بیمه درمانی و دستمزد، علاوه بر بهداشت محیط کار و زندگی، مسائل پایه ای تری نیز از جمله خواست ممنوعیت قطعه کاری و سیستم قطعه کاری به کار مزدی و همچنین تقلیل ساعات کاری از مسائل پایه ای مبارزه در این عرصه است. 

یک دنیای بهتر: اخیرا تظاهراتی در زمینه گرانی برای ۲۴ خرداد فراخوان داده شده است. واحدی از جوانان حزب هم به این حرکت اعلام همبستگی کرده است. موضع حزب در قبال این اقدام چیست؟ آیا حزب فراخوانی برای شرکت در این تظاهرات داده است؟ سیاست حزب در زمینه تحرکات این چنینی چیست؟ ملاحظات عمومی رهبری حزب کدام است؟

علی جوادی: حزب اتحاد کمونیسم کارگری فراخوانی به تظاهرات در چنین روزی نداده است. اصولا حزب با توجه به توازن قوای سیاسی موجود صدور فراخوان حزبی برای تظاهرات و تجمعات اعتراضی را در شرایط حاضر مغایر با روش اصولی حزب در تعیین تاکتیکهای سیاسی مناسب میداند. اتخاذ چنین تاکتیکهایی از جانب ما در این شرایط تنها منجر به مخاطره انداختن بخشی از نیروهای اجتماعی متعلق به کمونیسم کارگری به چنگ جمهوری اسلامی خواهد شد. جمهوری اسلامی درصدد خون پاشیدن به اعتراضات جامعه است. اتخاذ زودهنگام تاکتیک "علنی" شدن تشکیلاتی حزب موجب تعرض ارتجاع اسلامی به کمونیسم کارگری است. توسل به چنین تاکتیکهایی نیروهای ما را در معرض یک خطر واقعی و غیر ضروری قرار میدهد. مساله حفظ نیروهای انسانی همواره یک امر محوری در تعیین تاکتیک سیاسی برای ما است. حزب از همه نیروهای خود میخواهد که از توسل به چنین سیاستهایی کاملا خودداری کنند و رهنمودها و ملاحظات حزب را در این چهارچوب دقیقا مد نظر داشته باشند.

از طرف دیگر ما سیاست اعلام تظاهرات و یا آکسیون مشترک با هیچ نیروی غیر کمونیسم کارگری را نداریم. حزب کلا اتخاذ چنین تاکتیک هایی را مستلزم مخدوش شدن مرز میان نیروهای متعلق به جنبشهای متفاوت اجتماعی، میان نیروهای جنبش کمونیسم کارگری و جریانات متعلق به اردوی ناسیونالیسم پرو غربی و یا جریانات ملی – اسلامی میداند. ما برای تامین هژمونی سیاسی خود در تحولات جاری جامعه و جنبش سرنگونی طلبی توده های مردم تلاش میکنیم. همکاری و اتحاد عمل میان نیروهای نامتجانس منجر به مخدوش شدن و در غلطیدن به توهم باطل "همه با هم" جریانات راست و ناسیونالیست پرو غربی است.

مبارزه بر علیه گرانی و فقر و فلاکت یک پایه محوری مبارزات حزب در شرایط کنونی است. رئوس سیاستهای حزب در این زمینه در بیانیه "علیه فقر" مستتر است. مبارزه علیه فقر و گرانی در درجه اول خود مبارزه ای علیه سرمایه داری و تحمیلات سود آوری سرمایه بر زندگی و معاش مردم است. در این زمینه حتی هیچگونه "همسویی" ظاهری هم با سایر نیروهای اپوزیسیون متعلق به اردوی دیگر موجود نیست. این نیروها خود بخشی از اردوی سرمایه داری هستند. سرمایه داری خود مسبب فقر و فلاکت است. مبارزه علیه فقر و فلاکت در عین حال مستلزم مبارزه علیه جریانات و نیروهای اردوی سرمایه است. *